فیک عاشقتم (پارت ۵)
_ دستتون رو بکشید خودم حسابشون رو میرسم
دستشو کشید آروم رفتم در گوش جیهوپ گفتم دشمن لحظه ای
محکم بغلم کرد
_ جیهوپ باز خوبه گفتم دشمن لحظه ای
× (خنده مسخره)
= ت تویی ا/ت
اونم منو بغل کرد
چشمای تهیونگ دیدنی بود
+ چه یعنی چی شما همسر پادشاه هستید بانو ا/ت چطور اجازه میدید بغلتون کنن (تعجب)
_ عالیجناب تهیونگ من وقتی ۵ سال داشتم جیهوپ و نامجو همبازی هام بودن
× و= هنوز بچه هام تو شکن
= و× همزمان چیییی ا/ت تو هم همسر پادشاهی
_ تغریبا
× بریم خونه درختی
ساعت تقریبا ۷ بود
_ زیاد شب نیست؟؟
_ و × وای نه شب تاریکی
+ چییی؟؟
+ شب تاریکی؟؟؟
_ ام اره یه شبی توی این جنگله که توی اینشب اگه بخوای بری به هر جایی نمیتونی بری چون هرکی سعی کرده توی این شب بره توی این شب بیرون مرده
_ فقط میتونی به سمت جلو بری سمت دریا که اونجا ما خونه درختی ساختیم
دستشو کشید آروم رفتم در گوش جیهوپ گفتم دشمن لحظه ای
محکم بغلم کرد
_ جیهوپ باز خوبه گفتم دشمن لحظه ای
× (خنده مسخره)
= ت تویی ا/ت
اونم منو بغل کرد
چشمای تهیونگ دیدنی بود
+ چه یعنی چی شما همسر پادشاه هستید بانو ا/ت چطور اجازه میدید بغلتون کنن (تعجب)
_ عالیجناب تهیونگ من وقتی ۵ سال داشتم جیهوپ و نامجو همبازی هام بودن
× و= هنوز بچه هام تو شکن
= و× همزمان چیییی ا/ت تو هم همسر پادشاهی
_ تغریبا
× بریم خونه درختی
ساعت تقریبا ۷ بود
_ زیاد شب نیست؟؟
_ و × وای نه شب تاریکی
+ چییی؟؟
+ شب تاریکی؟؟؟
_ ام اره یه شبی توی این جنگله که توی اینشب اگه بخوای بری به هر جایی نمیتونی بری چون هرکی سعی کرده توی این شب بره توی این شب بیرون مرده
_ فقط میتونی به سمت جلو بری سمت دریا که اونجا ما خونه درختی ساختیم
- ۲.۹k
- ۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط